ساده اما سخت
درباره وبلاگ


خدایا قلبم را پر از مهربانی کن و محبت را از من نگیر




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


نويسندگان
صدرا

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : صدرا

خیلی دلم گرفته و به کار و افکار و دل خودم گیرم

 
جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : صدرا

وای من از این ترس، منو این همه دلهره چی اومده به سرم که اینطور شدم با اون همه صلابت طوفانها هم توان در هم شکستنم رو نداشت و این یک هفته من چه حالی داشتم از چه ترسیده بودم نمیدانم اما سخت گذشت به من و سخت کردم روزگار را به اطرافیانم و اما یه لطفی داشت این مهمون ناخواسته و اون، این بود که فهمیدم که خیلیها دوستم دارند و به فکرم هستند و غم من غم اونها هم هست و از صبح زود توی این ماه رمضان که اکثرا در خواب هستند پیگیر کارهای من بودند و تازه فهمیدم آدمها به مدلهای مختلف ناراحت میشن که تو اون حال و احوال باز من باید نگران حال اونها باشم و تازه این باز بشه باری روی افکارم. اما خیلی بد شد به خاطر این مهمون ناخونده باید از این به بعد کمتر غصه بخورم و این هم که برای من یه محدودیت بزرگه چون عادت دارم برای همه کارها نگران باشم چه در مورد خودم چه در مورد هم خونها و چه در مورد همقدمم و چه در مورد هم اهدافم

 
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 3:47 :: نويسنده : صدرا

داشتم پای تلفن گل میگفتم و میشنیدم با همقدمم و داشتیم میگفتیم که چه خوشیم با هم و من جلوی آیینه در حال حاضر شدن برای رفتن به مراسم احیا به خانه همسایه بودم وخودم رو توی آیینه  برانداز میکردم که چشمم به برجستگی زیر گلوم افتاد و دنیا دور سرم چرخید خدایا باز این دیگه از کجا سر زده دستام یخ زد وای من چی میتونه باشه و اون مهربون از اون طرف گوشی میگفت احتمال به خاطر فشار عصبی بو ده صبح برات پیش اومده یا نهایت گواتر است که درمونش میکنی خوب شد با اون در حال صحبت بودم و بد که در سفر است و دلم نمیاد سفرشو خراب کنم.

خدایا دیگه این لعبت جدید را به من هدیه نده که هنوز در پی برطرف کردن موارد گذشته نرفتم با این وجود این رو کجای دلم بنشونم.

بینهایت زیر بار فشار روحی هستم و زبانم یاری نمیکنه تا راحت گله کنم یا به دل دیگران خون کنم که من چه به حالم میگذره.

خدایا یاریم کن تا اگر صلاح تو بر هر چه در سرنوشتم هست را بتوان در وجودم و اندیشه ام بپذیرم

 
پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : صدرا

خسته ام از این همه افکار و عقاید پوچ، خسته ام از بس به خاطر افکارتان از همه بریدم، خسته ام که باید ندید بگیرم همه تان را. خسته ام و چاره ای جز سکوت و نگاه کردن به شما و در افکارم دنبال یه مکان دوردست بگردم تا دیگر نباشد آشنایی که اینطور دلم را آزار دهد و فقط زندگی کنم و بدون اینکه دیگر بدانم افکارتان را و شما را آزاد بگذارم تا به هر چه می خواهید فکر کنید و من هم راحت زندگی کنم. و اگر این تنها دلیل ماندنم نبود تا به حال مدتها بود که این مکان را فتح کرده بودم و آرام و آسوده به کارم میرسیدم.

 
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : صدرا

یار سفر کرده بازا که خانه دل بی تو زندونه و روزها همچون سال است برایم.

 
سه شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 23:54 :: نويسنده : صدرا

 

 
یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : صدرا

 

برای تو که هر روز یه سر حتما اینجا میای

 

 
چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : صدرا

ویلیام شکسپیر میگه :

آنچه آسیب دیده بتدریج بهبود می‌یابد ، پس با خود مهربان باشید و بدانید غم‌ها به آرامش می‌رسند. پس انتخاب كنید كه رضایت و شادی می‌خواهید و به گذشته فكر نمی‌كنید. حالا فقط امكان حركت به آینده است. به خود فرصت بدهید با رعایت موارد فوق تجربه‌های تلخ را با افكار خوش پشت سر بگذارید.

آخه فدات شم ویلیام عزیز چطور میشه به گذشته فکر نکرد و خاطرات را به خاطر نیاورد و با خاطرات خوش اوقات را سپری کرد  من هر وقت به این واژه فکر میکنم احساس فنا میکنم خدا آن روز را نیاورد